سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرآبی


(( همیشه با تو ))
خلوت شب
هو اللطیف
پر پرواز
ماهین خبر
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
پتی آباد سینمای ایران
نور
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن (عج)
عروج
هیئت
به دادم برس
سلام
خط بارون
داستان سرا
کلک بهار
نم نم بارون...
بیکرانه ها
امیدزهرا
تعقل و تفکر
دیوونه ی تنها
نگاهم برای تو
مسافره شب
حجاب
مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع)
طلسم شدگان
نامه ی زرتشت
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
DENIZ
دفترچه‏ی آبی
دهکده(دیگه بحث سیاسی نمی کنم)این وبلاگا مال تو فقط تو
خانه یکدلی
دلسرا
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
دنیای مقالات
برگ سبز
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
رویای ناتمام
توکای شهر خاموش
مهراد
مادرانه
خدای که به ما لبخند میزد
پولاد آزادی
عاشقان جواد کاظمیان
یاد ایام
کسی که مثل هیچکس نیست
فاطمه زهرا کوچولو
کوثر
شاعرانه
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
اکنکار نغمه کوچک در آوای سکوت
نگرانی
نگرانی
** همیشه در قلب منی **
یه بچه مثبت فراری
علم و اسلام
بال شکسته
پویش سبز


سایت سده لنجان (شهر زیبای من )
دوست تو
انعکاس دل
زورقی در ساحل

جک اس ام اس ....
عکس
عصر ظهور در عصر نوین
گزیده ای از اخبار ورزشی از همه جا
:::.....اینجا همه چی پیدا می شه فعلا بیا تو.....:::
در دل نهفته ها
وبلاگ بچه های سوم افتخار

                               عیدتون مبارک

یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر اللیل والنهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال

سلام ، سلام، سلام

سه سلام گرم و باطراوت همچون بهار نثار همه هم وطنان گل و همه ایرونی های با صفا می کنم .امیدوارم حال همگی خوب باشه(چهارشنبه سوری را به خیر  گذرونده باشید) . امروز اومدم با یک تیر دو تا نشون بزرگ بزنم .

اول چهارشنبه سوری:

دیشب چهارشنبه سوری بود .می دونم که  خیلی از مردم و به خصوص جوون ها در ایران رفته بودند آتیش بازی (البته امیدوارم از نوع بی خطرش بوده باشه) . اینجا در کره شمالی هم من و همه ایرونی ها جمع شده بودیم و آتیش روشن کردیم . سه تا آتیش بزرگ . و البته طبق رسم ایرونی از روشون پریدیم و گفتیم زردی من از تو سرخی تو از من . بعد هم  وقتی که چوب ها به ذغال تبدیل شدند لابه لاشون سیب زمینی گذاشتیم و وقتی پخت (جای شما خالی) نوش جان کردیم . البته این دومین سالی بود که من در کره شمالی مراسم چهارشنبه سوری را انجام می دادم (دومین سال و آخرین سال) .

راستش را بخواهید دلم برای ایران خیلی تنگ شده . درسته که ما همه مراسم و سنت های ایرونی را اینجا برگزار می کنیم ولی باز هم اون حال و هوای ایران را نداره . مثلا همین چهارشنبه سوری . وقتی فکرش را می کردم که توی کره شمالی امشب این تنها مراسم چهارشنبه سوری که برگزار می شه دلم می گرفت چون می دونستم تا چند ساعت دیگه توی ایران جوون های ایرونی دور هم جمع می شند و هزاران مراسم چهارشنبه سوری توی سرتاسر نقاط ایران پهناورمون برگزار می شه .

ولی ... ولی خوشحالم که تا سه ماه دیگه پام رو میگذارم روی خاک وطن ، از هوای وطن نفس می کشم  عید سال 1388 را پیش هم وطنانم هستم و ...

خوب حالا برم سراغ دومین هدفی که می خوام با اون یک دونه  تیرم بزنم  یعنی بهار:

فردا 1/1/87 است . روز اول ماه فروردین . روز اول ماه اول فصل زیبای بهار . فصلی که اولین فصل ساله .  امروز ننه سرما بار و بندیلش را جمع می کنه تا از پیشمون بره و در عوض ننه بهار با سبدی پر از شکوفه پیشمون می آد. می آد تا سرما را از دل هامون دور کنه و شادی بیاره .

پس خوبه که همگی با هم بلند بهش بگیم :« ننه بهار ، خوش اومدی» 

 

عید نوروز را به همه شما ایرانیان و هم وطنان گرامی تبریک و تهنیت می گویم و امیدوارم که همراه با خونه تکونی ، دلهاتون را هم از بدی ها و زشتی ها و کینه ها تکونده باشید . اگه هم نتکوندید هنوز هم وقت هست . تا فردا وقت دارید دلهاتون را از هر چی بدیه پاک کنید و  با دلی روشن و پاک و دور از هر گونه کینه و بدی سر سفره هفت سین منتظر تحویل سال 1387 بشینید .

 

در آخر هم جمله معروف « هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز» را می گم  و آرزوی سالی خوش و خرم برای خودتون و خانوادتون دارم .

سال نو مبارک

 


ارسال شده در توسط Nilo0far R

                                                       

یک سال گذشت . یک سال پرهیاهو از تولد وبلاگ کوچولوی من گذشت . دقیقا دو روز پیش یعنی 17/12/86 سالگرد تولد وبلاگ خوشگل و صورتی من بود . الان وبلاگم یک سال و دوروزه شده . وبلاگ کوچولوی من با این که خیلی کوچولو است ولی خاطرات خیلی خوبی از پارسی بلاگ داره . می خوام خاطرات وبلاگ کوچولویم را در طول این یک سال و دوروز براتون بگم :

وبلاگ من در تاریخ 17/12/85 به دنیا اومد . اون اول سبز رنگ بود و اسم قالبش یعنی نیلوفر خیلی شبیه به اسم خودش بود که نیلوفر آبیه .چند وقت بعد وبلاگ کوچولوی من دید که رنگ شبز اونم سبز تیره بهش نمی آد ؛ تصمیم گرفت رنگش را عوض کنه و صورتی بشه  . یک رنگ شاد و زیبا .  وبلاگ کوچولوی من روز به روز بزرگ تر می شد و مطالب زیادی را در خودش جای می داد . اولین مطلبی که ازش منتخب شد ، مطلبی با عنوان«معجزه رنگ ها » بود . اون مطلب اولین مطلبی هم بود که تا اون موقع بیشترین نظر یعنی 6 نظر را داشت و این وبلاگ کوچولوی من را خوشحال می کرد . بعد از اون وبلاگ کوچولوی من یک روز  وبلاگ کوچولوی من صفحه خودش را باز کرد تا ببینه برای مطلبی که تازه توش نوشته شده بود و درباره درس و مدرسه بود  چند تا نظر اومده ، دید که اوووووووووه 24  تا نظر برای مطلبی که دیروزدر اون وشته شده بود  اومده . اون خیلی تعجب کرد و خوشحال شد . وقتی رفت تا نظرات را بخونه دید که  همه تبریک گفتند . چی رو ؟  بله  ! وبلاگ کوچولوی من در حالی که تازه پاش رو در هفت ماهگی گذاشته بود ، منتخب شده بود. وبلاگ کوچولوی من از خوشحالی داشت بال در می آورد .  اون خوشحال بود که مدیر پارسی بلاگ منتخبش کرده . وبلاگ کوچولوی من اون روز را هرگز از یاد نخواهد برد . اون روز 1/7/86 بود .

بعد از اون روز وبلاگ کوچولوی من با شوق بیشتری به کار خودش ادامه داد و سعی کرد مطالبش را بهتر و بهتر کنه . بعد از اون خیلی از مطالبش منتخب شد . و اون را شاد کرد . الان هم وبلاگ کوچولوی من در حالی به کار خودش ادامه می ده که حدود 3 ماه و نیم دیگه قراره برای همیشه از ایران وطن عزیزش کار خودش را ادامه بده!

 

تولد وبلاگ من مبارک

 


ارسال شده در توسط Nilo0far R